در صورتی که مطالب صفحه مونتاژ و تدوین در سینما را از سایت رسانه فارسی دنبال کرده باشید، متوجه میشوید که تا این لحظه دو مورد از کاربرد تدوین در سینما مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است. اولی تدوین ذهنی (فیلم اعتصاب) و دومین مورد تدوین ساختاری (فیلم مادر) میباشد. در ادامه مبحث ادیت و مونتاژ در سینما، کوشش میکنیم، سایر کارکردهای آن را برای شما ارائه دهیم.
کارکرد ضرب آهنگ در تدوین سینما
سربع برش خوردن در زیر مجموعه، به نوعی شدت هیجان یا کندی و رخوت صحنهای از فیلم را بیان میکند. به طور مثال، صحنه هیجانی در هنگام سرقت یا تعقیب و گریز به جهتی سرعتی که از برش نماها ایجاد میشود از مدت زمان باقی مانده فیلم میکاهد و هیجان ویژهای را بر بیننده ایجاد میکند.
آیزن نشتایرن در این موضوع مینویسد: هیجان از شتاب شکل گرفته به عبارتی از کوتاه و کم کردن اندازههای فیلم حاصل میشود، که به اقتضای وجود زمینه یا حذف این زمینه میباشد. این حذف کردن میتواند به این خاطر باشد که بر روی پرده سینما آن موضوع به راحتی قابل نشان دادن نیست. فیلم مستند “رزم ناو” ساخته پوتمکین نمونهای از این مسئله است. سربازانی که به صورت ضرب در ریتمیک در حال بالا رفتن از پله ها هستند، به نوعی کل التزام متریک را ناهماهنگ میکنند، این مسئله بدون هم گامی با صدای ضرب تصویر قطع میشود. در کل تصویر بعدی به گونهای مستقل از تصویر قبلی ایجاد میشود. مسئله کشش هیجانی زمانی ایجاد میگردد که تغییر ریتم ضرب پای سربازان به ریتم دیگر حاصل میشود و در این هنگام حرکت جدید به وجود میآید و کالسکه بچهای را نشان میدهد که از پله ها به سمت پایین در حرکت است. به عبارتی موقعیت کالسکه باعث ایجاد تندتر شدن ریتم حرکت سربازان میگردد. این فیلم نمونهای از کارکرد تدوین سینماست.
کارکرد ریتم در تدوین سینما
به طور کلی در همه بخش های هنر بخصوص تدوین در سینما ریتم یکی از ارکان اصلی به حساب میآید. به عبارتی نمیتوان هنر را بدون ریتم تجسم کرد. اهمیت این موضوع تا جایی پیش میرود که برای ریتم دسته بندی هایی را هم انجام دادند. از اینرو، نظریه پردازان از دو جزء هنر از جمله دینامیک و استاتیک نام بردند. در هنر دینامیک موضع ریتم را میتوان بر حسب زمان مورد سنجش قرار داد. در هنرهایی به مانند سینما، باله، رقص، تئاتر به خوبی میتوان ریتم را شمارش کرد. از آنجایی که ریتم آین نوع از هنرها قابل نمایش است، به آنها ریتم عینی نام نهادند. در حالی که در هنرهایی چون ادبیات، شعر، موسیقی از ریتم برخوردار هستند، به جهت برخورداری از ریتم درونی، آن را ریتم ذهنی نامگذاری کردند.
در هنرهای استاتیک که در زبان فارسی بدان هنر ایستا گفته میشود، علیرغم اینکه عینی و قابل دیدن است، ولی با تغییر زمان دچار تغییر نمیگردد. از سویی، هنرهایی همچون معماری، نقاشی، گرافیک ریتم ثابت و پایداری دارند و هنرهایی از این مجموعه محسوب میشوند. شکل خطوط تصاویر و وضعیت هر کدام نسبت به تصویر دیگر، شدت و حجم رنگ در هنر نقاشی، گرافیک و از طرفی تقسیم بندی و نسبت در زوایا، ستون ها، طاق ها و … در هنر معماری از مثال های مشخص وجود و حضور ریتم در هنر میباشد.
در ادامه مبحث تدوین در سینما میتوان گفت، در هنر سینما میتوانید ریتم را به دو شکل ریتم درونی و بیرونی ببینید. ریتم بیرونی از سرعت برش نماها شکل میگیرد. هر چه طول نما ایجاد شده کوتاه تر باشند و با سرعت بیشتری به یکدیگر قطع شوند و به تبع ریتم و سرعت بیشتری هم پیدا میکند و این مسئله شتاب، هیجان و سرعت را با خود به همراه دارد. نقطه مقابل این موضوع هم مطرح است، یعنی زمانی که با نماهایی مواجه هستیم که با طول بلندتری نسبت به هم قطع میشود، این مسئله گواه کهولت، آرامش، صبر و … میباشد.
در ادامه تعریفی از دو اصطلاح ریتم و تمپو ضروری میباشد. تمپو نشان دهنده، مدت زمان ماندگاری فیلم را به نشان میدهد و در مقابل سرعت برش به کمک امر تدوین در سینما، تمامی نماهای یک صحنه، را ریتم مینامند.
ریتم دورنی، بیرونی تدوین در سینما
توجه به ریتم برای امر تدوین در سینما، بر مبنای حرکت دوربین ایجاد میشود و نه بر اساس سرعت برش نما. لذا با حذف و اضافه کردن نما در قاب دوربین همان کار برش که یک متغیر درونیست را انجام میدهد. بدین ترتیب این نوع از حرکت دوربین را مونتاژ در پلان مینامند.
ریتم یک فضای احساسی در صحنه یا فیلم ایجاد میکند و در آن عواطفی همچون هیجان، مبارزه، رخوت و … را به نمایش میگذارد تا این حس به تماشاگر انتقال داده شود.
در تقسیم بندی دیگری، ریتم را میتوان به دو گونه تقسیم بندی کرد، ریتم یکنواخت و ریتم متغیر. در نوع ریتم یکنواخت، طول نماها تغییر چندانی از همدیگر ندارند و تقریباً ثابت و یکنواخت هستند. برعکس این قضیه، در ریتم متغیر، طول نماها از هم متفاوت است. با این تفاصیل میتوان دو ریتم را در نظر بگیریم، ریتم تند شونده و ریتم کند شونده. در ریتم تند شونده، خیلی کم با کاهش تمپو مواجه هستیم و ضرب آهنگی از برش فیلم ها به وجود آمده، هر چه که به جلو پیش میرویم به نوعی افزایش مییابد. بر عکس ریتم تندشونده، در ریتم کند شونده با لحظاتی روبرو هستیم که ماندگاری زمانی افزایش مییابد و با کاهش برشی در حین تدوین در سینما در یک زمان ثابت (یکنواخت) به وجود میآید.
ریتم دینامیک و ریتم استاتیک تدوین در سینما
در دنباله بررسی و تحقیق در مورد تدوین در سینما، به این نکته پی می بریم در صورتی که ریتم از برش نماها به وجود بیاید، به آن ریتم دینامیک میگویند. بنابراین، اگر قرار است در نماهای تصاویر ایستا که نیازمند ماندگاری زمانی زیاد میباشد، در ادامه لازم است برای پیدا کردن ریتم اقدام کرد. این ریتم میتواند در زمان قرار دادن نماها در تصویر، طراحی صدای محیط (میزانسن)، طراحی یک پس زمینه متحرک و… ایجاد گردد. به عنوان نمونه، تصویری که در آن شاهد گفتگویی هستیم که از کنار خیابان پرتردد میگذرد، میتوان از رفت و آمد عابرین و سایر عناصر متحرک را همچون ماشین های در حال حرکت در خیابان را در قاب تصویر به وجود ریتم استاتیک در تدوین سینما اشاره کرد. برای بیان مسئله ریتم استاتیک میتوان از فیلم های هیچکاک یاد برد.
فیلم اربعین ساخته ناصر تقوایی( 1349) در آن از دو گونه ریتم استفاده شده است. ریتم تند که با موسیقی حماسی آن را تکمیل کرده است. در این فیلم که حس و هوای دوران جنگ را دارد که در آن به بازبینی مراسم عاشورا پرداخته است. در صحنه دیگری به به منظور تدوین در سینما، برای نمایش ریتم کند، در میان عزاداری و نوحه خوانی، تصویری از زن سیاه پوش بوشهری نشان میدهد که شب هنگام ار کوچه تاریکی در حال عبور است. در این صحنه بالعکس صحنه قبلی، با افزایش ماندگاری زمانی فیلم، ریتم کند میشود.
در نمونه دیگری از ریتم دینامیک و استاتیک مونتاژ در سینما، میتوان از فیلم گاز، آتش، باد (1363-1365) به کارگردانی کامران شیردل اسم برد. در آغاز فیلم با ریتم کند صحنه های فیلم روبرو هستیم، چرا که لحن آموزشی است. در حالی که در ادامه فیلم مستند مذکور، تصاویر بمباران شدن خارک توسط هواپیماهای عراق را به نمایش میگذارد که در این لحظه با ریتم تند تدوین در سینما بر روی قاب تصویر مواجه هستیم. که دست اندرکاران فیلم قصد دارند هیجان ایجاد شده در فیلم را به مخاطب انتقال دهند.
محمود زنده نام سازنده فیلم سفالینه( 1376)، بر لحظاتی به واسطه هماهنگ بودن با موسیقی فیلم مستند یاد شده با نورهای بیشماری که بر روی دیوار تابیده میشود، برای بهره مندی از تدوین در سینما به نوعی از ریتم استاتیک استفاده نموده است.
موقعیت مکانی و زمانی برای تدوین در سینما
در خصوص بیان مطالبی در مورد تدوین در سینما؛ میبایست گفته شود که نشان دادن گذر زمان در سینما از منطق عینی اطاعت نمیکند، چرا که گذشت آن منطق خود را دارد. این منطق به سه شکل زمان فیزیکی، روانی، نمایشی امکانپذیر است.
زمان فیزیکی، لحظهایست که یک حادثه در زندگی واقعی رخ مینماید. زمان نمایشی، لحظهایست که اتفاق افتادن یک رویداد را در در عرض حدوداً چند ثانیه به تصویر میکشد.
زمان روانی، زمانیست که الگو و مدل خود در مناسبت های روانی دریافت میکند. به عنوان مثال، زمانی که شاد و خوشحال باشید زمان به سرعت میگذرد و زمانی که ناراحت و غمگین هستید، زمان به کندی از پی هم میگذرد. بسته به اینکه شخصیت داستان از نظر موقعیت زمانی و مکانی در کدام یک از این 3 مورد باشد، در حین تدوین برای آن در نظر میگیرند. به عنوان مثال، فیلم سردی آهن ساخته خسرو سینایی (1349)، در صحنهای از فیلم مستند محمد نصیری قهرمان رشته وزنه برداری سابق جهان، در مسابقات به منظور برداشتن وزنه و رکورد زنی، کسری از ثانیه گذشته از نظر وی رد میشود و از طرفی ترس از شکست در ذهن او را به خود مشغول کرده است. در این لحظات، کارگردان برای بهره گیری از تدوین در سینما از زمان روانی برای تأثیرگذاری بر روی تماشاگر استفاده میکند.
رسانه فارسی ادامه مبحث تدوین در سینما را در همین جا خاتمه میدهد تا با موضوع دیگری از جمله تدوین در سینما به سبک های مختلف در این باره با شما در مکان و زمان دیگری همراه شود
هیچ دیدگاهی نوشته نشده است.